نقد و تفسير شعر»عاشقانه» از احمد شاملو

آن كه كي گويد دوستت مي دارم،

خنياگر غمگيني ست،

كه آوازش را از دست داده است.

اي كاش عشق را،

زبان سخن بود.

هزار كاكلي شاد

در چشمان توست؛

هزار قناري خاموش ،

در گلوي من.

عشق را، اي كاش

زبان سخن بود.

آن كه مي گويد دوستت مي دارم،

دل اندهگين شبي ست،

كه مهتابش را مي جويد.

اي كاش عشق را،

زبان سخن بود.

هزار آفتاب خندان در خرام توست؛

هزار ستاره ي گريان،

در تمناي من.

عشق را،

اي كاش، زبان سخن بود.

31 تير 1358

(ترانه هاي كوچك غربت)

نقد و تفسیر:اصلان قزللو

يك شعر هنگامي به دل مي نشيند كه از زبان معيار امروزين فاصله بگيرد . تصوير سازي ها كند، هنجار گريزي ها داشته باشدو هر واژه و عبارتي ، در جاي شايسته اش جاي گيرد. آهنگ جمله ها با توجه به موضوع مورد نظر ، شادمانه يا غمگنانه باشد و نسبت به شعر زمان هاي پيشين ، تصوير هايش بكر و بديع باشد.

حال شعر «عاشقانه» ي شاملو ، گويي تمام عناصر را با خود داردو مخاطب مي نوشدش، گوارا و خوش. و هر زمان كه از عشق بشنود ، بي اختيار از دل بر مي آورد و بر لب مي نشاندش.ازقافيه ها(كه ندارد) و طرز قرار گرفتن مصراع ها ، فرم بيروني شعر حاصل مي آيد : شعر سپيد. و فرم ذهني، ارتباط ميان اجزاي شعر است كه به كل مي رسد.

موضوع شعر ، عشقي عميق و غير قابل شرح است . به قول حافظ:

در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد

زان كه آن جا ، جمله اعضا چشم بايد بود و گوش

شخصيت هاي آن : مدعي عشق- عاشق واقعي و معشوق است.

شاعر خود اين شعر را به 4 بند تقسيم كرده است و سعي كرده تا خواننده ي شعرش را از مسير عاطفي خود عبور دهد و به مقصد برساند.

بند اول: پنج مصراع آغازين است. او براي بيان اين عشق ناگفتني، از زبان يك مدعي ،كه سعي دارد با گفتن»دوستت مي دارم» توانايي خود را نشان دهد ، او را به آوازه خوان غمگيني تشبيه مي كند كه صدايش را از كف داده است . اگر او توانسته است با زبان سخن ، عشق را بيان كند ، چرا غمگين است . پس اين سخن فقط ظاهري ست و او (مدعي) هم به گفته اش اطمينان ندارد . به لحن اين بخش هم اگر توجه كنيم، با آوردن هجاهاي بلند، غمناكش كرده و به زمزمه اي زير لب مي ماند. در پايان جمله ي «اي كاش عشق را / زبان سخن بود.»(حال آن كه نيست. ) عدم توانايي عشق را با سخن ، به مخاطب مي رساند.

بند دوم:شش مصراع ديگر است كه در تمام شعر ، دو مصراع پاياني ، همچون ترجيعي ، با كمي تغيير اين ناتواني را(ناتواني در بيان عشق) نمايان مي سازد. در اين بند تصوير بكري را به نمايش گذاشته است كه در سراسر تاريخ شعر فارسي بي نظير است.»هزار كاكلي زيبا /در چشمان تو / هزار قناري خاموش / در گلوي من»كاكلي، پرنده اي صحرايي(روستايي) ست و تاجي بر سر دارد. هزار ، نمايانگر كثرت است .

زيبايي و شادماني موج زننده در چشم معشوق را با اين تصوير نشان داده است و در برابر آن تصوير عاشق واقعي را نشانده است. قناري ،آوازه خوان است و در اين جا خاموش . مي خواهد بخواند ، اما او را ياراي خواندن در عشق نيست. پس در مقابل شادي و زيبايي معشوق مات و مبهوت و ساكت مي ماند . زيرا»اي كاش عشق را/

زبان سخن بود.»

بند سوم : پنج مصراع بعد. دوباره به مدعي عشق بر مي گردد و سعدي را فرا ياد مي آورد: «كه اي مدعي عشق كار تو نيست كه نه صبر داري نه ياراي ايست»

در اين جا به تصوير سازي تازه اي دست مي زند . انگار شاعر ، سخنان پيشين را براي اثبات سخن خود كافي نمي داند. مدعي عشق را كه «دوستت مي دارم » را بر زبان مي آورد\ همانند سب غمناك و تاريكي مي داند كه در جست و جوي مهتاب خود است . اين تصوير نيز تازه است .

بند پاياني: پنج مصراع آخراست. دوباره سراغ معشوق و عاشق مي رود .» هزار آفتاب خندان در خرام تو» آفتاب را جاني داده است . و خنده نيز نشان شادماني است خنده در خرام(جلوه ي زيباي تو) پيداست. تكرار واج «خ» نيز صداي خنده را در گوش طنين انداز مي كند. در مقابل اين زيباي و شادماني، عاشق ، گريان است . واژه ي هزار نيز بيانگر كثرت در دو سو است.

حال بياييد نگاهي كلي بر شعر بيندازيم: تمام آن ، جز دو تصوير نيست. يكم، تصويري از مدعي ، با توانايي ظاهري در گفتن»دوستت دارم» و بيان عشق به زبان.

كه خود گفتن ، با آن حالت افسرده ، نشان ناتواني است.

دوم: تصوير عاشق واقعي و معشوقۀ با تمام تقابل هايش:

كاكلي در برابر قناري، شاد در برابر خاموش(عمگين) ، چشم در مقابل گلو، آفتاب در مقابل ستاره ، خندان در برابر گريان، خرام در برابر تمنا و تو در مقابل من.

دو مصراع ترجيعي ، گويي پتكي است كه در تاييد عدم توانايي عشق با سخن.

زبان شعر ، اما دو گانه است . ترجيعش كهن و باقي به زبان امروزين .

يك قصه بيش نيست غم عشق و وين عجب

كز هر زبان كه مي شنوم ، نا مكرر است (حافظ)

8 پاسخ to “نقد و تفسير شعر»عاشقانه» از احمد شاملو”

  1. علیرضا Says:

    man ye ashegh budam ke 2 sal sokot kardam va hichi nagoftam amma bad az 2 sal eshghamo az dast dadam onam be katere harfaye mardom
    khob taghdire ma ham injuri bude

  2. aghelane Says:

    بسیار زیبا بود آیا تفسیر شعر کار خودتان است یا کپی کردید ؟

  3. فرزانه Says:

    برای زیستن دو قلب لازم است…
    قلبی که دوست بدارد
    قلبی که دوستش بدارند….
    عاشق باشید.

  4. aslan Says:

    با سلام
    از لطفت ممنونم.
    علاوه بر دو قلب شوری در سر هم باید!
    پیروز باشید.

  5. ساغر Says:

    سلام!من از اين شعر كلي خاطره دارم …هروقت ميشنومش يا ميخونم گريه ام ميگيره …اين شعر رو استاد ادبياتم وقتي برامون خوند كه من عاشقش شده بودم اما حاضر نشدم نشون بدم كه احساسي هست …ميدونستم كه اخر اين ماجرا جالب نيست و اين وسط فقط من ابروم رو از دست ميدادم و غرورم ميشكست ولي از يادم نميره چون تاثيرات خيلي مثبتي رو من گذاشت..وگذشت….ميخواستم به اقاي عليرضا بگم كه دركشون ميكنم…..

  6. اصلان قزللو Says:

    سلام ساغر
    امیدوارم باز هم عاشق بشی و دوست داشته باشی کسی رو که دوستت بداره.
    شاد باشی

  7. بهناز Says:

    فوق العاده بود
    تأثيرش بر من تا حد جنون داره اثر ميذاره
    مرسي مرسي مرسي

  8. محمود Says:

    این شعر یک عمر خاطره است ،عشقی که برای او نوشتمش اما آن را نفهمید و فقط خواند و از آن گذشت،ای کاش عشق را زبان سخن بود و حرف خودم را به او می زدم…

بیان دیدگاه